روز نوشته های یک دانشجو



شاید نوشته ای نجوشید. شاید فکر خوبی جرقه نزد. ممکن است اصلا فکر نکرده باشم. (قال نویسنده: امان از مجازی) شاید هم هی تکرار می کنم. من هنوز همانم. همان که بیهوده نوشت و آشی می پخت که سبزیش را می سوخت. و همان که هی تکرار می کرد. هشتاد و پنج بار نوشت این جمله را. چون خاری در چشم. هر قدر روزهایم حاصل فشردن F5 بر روز قبل باشد، همان می شود که سی و شش به علاوه ی یک نوشته سابقم -گر چه در ظاهر تفاوت- اما حقیقتا یک چیز اند. من مجازی ام. بسیاری از ما سازنده ی یک جامعه ی مجازی هستیم. جامعه ای که هیچ مرزی نمی شناسد کلاً. برای بسیاری از ما، دنیای واقعی ضرورت حرص در آری ست که گریز از آن ممد حیات است. مفرح ذات هم نداریم. یک دمی چرخ می زنیم به این طرف و دمی به آن طرف و دم بعد به آن یکی طرف و ساعتی هم به اطراف آن دیگر طرف و ساعتی به جست و جوی تلّی نو که رویش نگردیده باشیم. و باز دوباره هی هم‌چنان پشت سر هم بی وقفه پیاپی و کماکان. (=همان طور که بود). یعنی که من هنوز همانم.

ناچار نیستم اما از همان بودن. این را عده ای می گویند. آن قدر این گفته‌شان را نیازموده ام در راستی‌ش شک کرده ام. اما ندایی امیدوار از جنسِ "ما چه قدر خوبیم" دعوتم می کند به چالش آزمودنش. فکر می کنم بیارزد. هر چه باشد وقتی تهی باشم، احتمال بیش‌تری وجود دارد که به سمت هر کاری کشیده شوم.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شعرهای حسین شادمهر پلی آلومینیوم کلراید خلوت گزیده را به تماشا چه حاجتست چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجتست گروه صنعتی آی سورتر عمومی کده titan شبیه‌سازی شبکه‌های بی سیم و کامپیوتری جمعیت اسلامی پرستاران ایران عربی هفتم کسب و کار صمدی علی صالحی | مولف زنده ی مرگ